نو آوری با زبانی کهنه
چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۲۴ ب.ظ
هر روز غزل گفتم و انگار نه انگار
بستم گره کور به دامان شب تار
اصرار به تو کردنم از بی سر و پایی است
وقتی که جواب من از اول شده انکار
دیروز نسیمی خبر آورد ولی رفت
رفتم به هوای تو به هر کوچه و بازار
امروز که اینجا خبر از بی خبری بود
زد دست توسل دل من بر در و دیوار
در هر غزل آوردن تو دست خودم نیست
تنها شده بیچاره به دام تو گرفتار
نو آوریم داد به تو نام پریچهر
از روز ازل بود فقط نام تو دلدار
۹۲/۰۱/۲۸